شذا العربیة

چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۳۵ ب.ظ

موضوع و مسئلۀ ترجمه(سخنرانی دکتر منوچهر آشتیانی در دانشگاه هایدلبرگ)

معایب ترجمه در زمان ما کم نیستند و هر چه به دوران معاصر تعاطی‌های ادبی نزدیک می‌شویم، این معایب بیشتر می‌شوند: اولاً به شدت روزافزون ترجمه‌ها و کثرت آن‌ها عموماً تعقل عالمانه و ادیبانه‌ی همراه آن‌ها را تضعیف می‌کند و ترجمه را به ابتذال می‌کشد. این نقش مخرب را به ویژه انتشاراتی ایفا می‌نمایند که به سازمان‌های غیرعلمی و غیرادبی و به نهادهای دولتی، شبه‌دولتی و شرکت‌های تجاری تعلق دارند.                      موضوع و مسئله‌ی ترجمه[1]هر ترجمه‌ای تنها کار کمکی است و ترجمه هیچ گاه نمی‌تواند جایگزین یا همانند                                   اصل (original) گردد. مع‌الوصف ضرورت انجام تراجم را هرگز نمی‌توان منکر شد، زیرا...ادامه ی خلاصه ی سخنرانی در ادامه مطلبروی تیتر پست کلیک کنید موضوع و مسئلۀ ترجمهمعایب ترجمه در زمان ما کم نیستند و هر چه به دوران معاصر تعاطی‌های ادبی نزدیک می‌شویم، این معایب بیشتر می‌شوند: اولاً به شدت روزافزون ترجمه‌ها و کثرت آن‌ها عموماً تعقل عالمانه و ادیبانه‌ی همراه آن‌ها را تضعیف می‌کند و ترجمه را به ابتذال می‌کشد. این نقش مخرب را به ویژه انتشاراتی ایفا می‌نمایند که به سازمان‌های غیرعلمی و غیرادبی و به نهادهای دولتی، شبه‌دولتی و شرکت‌های تجاری تعلق دارند. موضوع و مسئله‌ی ترجمه[1]هر ترجمه‌ای تنها کار کمکی است و ترجمه هیچ گاه نمی‌تواند جایگزین یا همانند اصل (original) گردد. مع‌الوصف ضرورت انجام تراجم را هرگز نمی‌توان منکر شد، زیرا ایجاد تفاهم بین ملت‌ها بیشتر از مجاری فرهنگی (کولتوژل) انجام می‌گیرد و تراجم یکی از این مجاری است. اما همانندی بین اصل و ترجمه هیچ گاه کامل نمی‌شود؛ نه تنها از حیث ترکیب‌بندی کلمات و مسئله‌ی معانی و مفاهیم کلمات، بلکه اساساً ترجمه‌ی معنایی دو مفهوم از دو زبان مختلف و برگرداندن آن‌ها به هم همواره این تبدیل و تبادل را به معنی دقیق کلمه با اشکال مواجه می‌سازد. مضافاً آنکه در اثر تفاوت‌های فرهنگی (کولتورل) ‌و دخالت آن‌ها در فرآیند ترجمه، یک ترجمه‌ی خوب در بهترین حالت آن، تنها نوعی همسانی نسبی و شباهت تقریبی را بین اصل و ترجمه پدید می‌آورد.با تمام این توصیفات، اصولی در عمل برای ترجمه وجود دارند:اولین شرط، که البته این شرط یک هنجار (norm) نیست، این است که مترجم بر زبان بیگانه‌ای که به ترجمه‌ی متنی از آن می‌پردازد کاملاً مسلط باشد.شرط دوم آن است که مترجم زبان مادری خود را نیز که از مجرای آن ترجمه انجام می‌گیرد، به خوبی بشناسد و به خصوص بر سایه‌روشن‌ها و نکات ظریف این هر دو زبان وقوف داشته باشد.ترجمه‌ی معمول و کلمه‌به‌کلمه کار درستی است، اما این نوع ترجمه بیشتر درباره‌ی علوم تجربی و طبیعی و فنی صدق می‌کند. حال آنکه در تراجم ادبی و فلسفی و مانند این قلمروها، باید به این موضوع اساسی توجه کرد که آیا ترجمه‌، مفهوم نهفته در متن اصلی را درست بیان می‌دارد! به قول گوته (Goethe)، آیا ترجمه‌ ما را با مفهوم واقعی آن متن بیگانه آشنا می‌سازد؟ و آیا کلیّت دنیای بینش و جهان افکار و احساسات ما در ترجمه منعکس می‌شوند؟ به عنوان مثال، ترجمه‌ی لوتر از اناجیل به کلی با روح و اصل متون اناجیل مغایرت دارد.وجه وجیه دیگر ترجمه، نحوه‌ی ترجمه‌ی ممثّل (paradise) است. یعنی می‌کوشیم خود را جای تفکرات و عواطف نویسنده‌ی اصلی متن و در عصر او قرار بدهیم. آن هم به این صورت که مفهوم بیگانه را درک کنیم و آن را با مفهومی که خود در ذهن داریم انباشته سازیم.مسئله‌ی دائمی و ابدی در ترجمه این است که وقتی مثلاً اثری یونانی را به آلمانی یا فارسی برمی‌گردانیم، یا ما آن را آلمانیزه و ایرانیزه می‌کنیم یا ترجمه‌ی آلمانی و ایرانی را یونانیزه می‌کنیم. در این مورد، موضوع مهم باید با مراعات تمام قواعد دستوری در ترجمه مورد توجه قرار گیرد، ولی اگر در متن ترجمه‌شونده، قواعدی دستوری وجود دارد که به کلی برای زبان مترجم بیگانه یا حتی غلط است، در این صورت، چه بسا باید ترجمه‌ی بعضی از جملات فرعی کنار گذاشته شوند یا نکات نه چندان مهم، بااهمیت انگاشته شوند؛ یعنی باید مفهوم واقعی یا متن اصلی را به زبان ترجمه‌شونده برگردانیم. در همه‌ی این موارد، باید توجه داشت که ترجمه از زبان ساده‌تری، مثلاً انگلیسی، آسان‌تر از ترجمه از زبان پیچیده‌تر (مثلاً آلمانی) است.مسئله‌ی دیگر آن است که تنها تسلط به زبان مادری و بیگانه کافی نیست، بلکه مترجم باید مانند مؤلفی، خود به صورت نویسنده و تألیف‌کننده درآید. در اینجا باید به قاموس‌های معتبر لغت رجوع کرد و «توآنس»های کلمات و عبارات را دریافت.مترجم شایسته، عموماً ویژگی‌های مختلف و متضادی دارد:او یک فقه‌الغه‌دان (فیلولوگ) سخت‌گیر و سخت‌کوش است.اما هم‌زمان یک مفسر همدل و هم‌احساس توانمند نیز هست که دریافت‌های مفهومی خود را در روح متن اصلی ترجمه‌شونده، به صورت راه‌حلی سوبژکتیو، دائماً دخالت می‌دهد و در این صورت، این «مترجم مفسر» (یا مفسر مترجم) متوجه آن است که تمام احساس خود را وارد ترجمه کند. این امر تا آن حد صادق است که هیچ مترجم تراز اولی مایل نیست از نویسنده‌ی اثر اصلی (ولو او هم‌اکنون زنده باشد)‌ دستوری برای ترجمه بپذیرد.لذا یک ترجمه‌ی ایده‌آل، اغلب نه کلمه‌به‌کلمه است و نه ممثل، بلکه فعالیت و اقدامی است که می‌کوشد تا حد ممکن با اصل ترجمه‌شونده هم‌هویت (identifies) شود و این ترجمه‌ی این‌همانی‌شونده و هویت‌جو، با ترجمه‌ی کلمه‌به‌کلمه فرق دارد؛ زیرا این ترجمه به گونه‌ای از روح پختگی زبان و درون‌مایه‌ی فرهنگی (کولتورل) دو طرف ترجمه پیروی می‌کند.شوپنهاور ترجمه را با کپی یک تصویر مقایسه می‌کند و معتقد است که ما در ترجمه‌ای اصیل و ژرف، با نوعی هجرت روحی مواجهیم که در این حال، بین مؤلف و مترجم «بُعد منزل نبود در سفر روحانی.» شلایرماخر نیز ترجمه را حرکتی می‌داند که در دو جهت مغایرِ هم، سیر می‌کند:یا مؤلف (author) در زبان و کلام خواننده‌ی اثر حضور می‌یابد.یا خواننده‌ی ترجمه با زبان مؤلف هم‌مجلس می‌شود و جلیس مجالست روحانی او می‌گردد. در حالت اول، ترجمه یک تقلید متصلب است: اما تنها وقتی خواننده عادات زبانی خود را کنار می‌گذارد و خود را موظف می‌سازد که جلیس مجلس روحانی مؤلف شود، ما با یک ترجمه‌ی موفق روبه‌رو می‌شویم.عموماً مسئله‌ی اصلی ترجمه این نیست که آیا ترجمه‌ی مُمثّل، یعنی کلمه‌به‌کلمه و یا هویت‌ساز (identical) یعنی آزاد است، بلکه مسئله‌ی اصلی این است که مترجم با چه روش‌مندی و متدی مفاهیم اصیل متن اصلی را با واژه‌ها و عبارات مفهومی تراجم متطابق (Adequate) و متوافق می‌سازد و در این مورد، چند عامل (فاکتور) دخالت دارند:


نوشته شده توسط دکتر محمدامین تقوی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین مطالب
معایب ترجمه در زمان ما کم نیستند و هر چه به دوران معاصر تعاطی‌های ادبی نزدیک می‌شویم، این معایب بیشتر می‌شوند: اولاً به شدت روزافزون ترجمه‌ها و کثرت آن‌ها عموماً تعقل عالمانه و ادیبانه‌ی همراه آن‌ها را تضعیف می‌کند و ترجمه را به ابتذال می‌کشد. این نقش مخرب را به ویژه انتشاراتی ایفا می‌نمایند که به سازمان‌های غیرعلمی و غیرادبی و به نهادهای دولتی، شبه‌دولتی و شرکت‌های تجاری تعلق دارند.                      موضوع و مسئله‌ی ترجمه[1]هر ترجمه‌ای تنها کار کمکی است و ترجمه هیچ گاه نمی‌تواند جایگزین یا همانند                                   اصل (original) گردد. مع‌الوصف ضرورت انجام تراجم را هرگز نمی‌توان منکر شد، زیرا...ادامه ی خلاصه ی سخنرانی در ادامه مطلبروی تیتر پست کلیک کنید موضوع و مسئلۀ ترجمهمعایب ترجمه در زمان ما کم نیستند و هر چه به دوران معاصر تعاطی‌های ادبی نزدیک می‌شویم، این معایب بیشتر می‌شوند: اولاً به شدت روزافزون ترجمه‌ها و کثرت آن‌ها عموماً تعقل عالمانه و ادیبانه‌ی همراه آن‌ها را تضعیف می‌کند و ترجمه را به ابتذال می‌کشد. این نقش مخرب را به ویژه انتشاراتی ایفا می‌نمایند که به سازمان‌های غیرعلمی و غیرادبی و به نهادهای دولتی، شبه‌دولتی و شرکت‌های تجاری تعلق دارند. موضوع و مسئله‌ی ترجمه[1]هر ترجمه‌ای تنها کار کمکی است و ترجمه هیچ گاه نمی‌تواند جایگزین یا همانند اصل (original) گردد. مع‌الوصف ضرورت انجام تراجم را هرگز نمی‌توان منکر شد، زیرا ایجاد تفاهم بین ملت‌ها بیشتر از مجاری فرهنگی (کولتوژل) انجام می‌گیرد و تراجم یکی از این مجاری است. اما همانندی بین اصل و ترجمه هیچ گاه کامل نمی‌شود؛ نه تنها از حیث ترکیب‌بندی کلمات و مسئله‌ی معانی و مفاهیم کلمات، بلکه اساساً ترجمه‌ی معنایی دو مفهوم از دو زبان مختلف و برگرداندن آن‌ها به هم همواره این تبدیل و تبادل را به معنی دقیق کلمه با اشکال مواجه می‌سازد. مضافاً آنکه در اثر تفاوت‌های فرهنگی (کولتورل) ‌و دخالت آن‌ها در فرآیند ترجمه، یک ترجمه‌ی خوب در بهترین حالت آن، تنها نوعی همسانی نسبی و شباهت تقریبی را بین اصل و ترجمه پدید می‌آورد.با تمام این توصیفات، اصولی در عمل برای ترجمه وجود دارند:اولین شرط، که البته این شرط یک هنجار (norm) نیست، این است که مترجم بر زبان بیگانه‌ای که به ترجمه‌ی متنی از آن می‌پردازد کاملاً مسلط باشد.شرط دوم آن است که مترجم زبان مادری خود را نیز که از مجرای آن ترجمه انجام می‌گیرد، به خوبی بشناسد و به خصوص بر سایه‌روشن‌ها و نکات ظریف این هر دو زبان وقوف داشته باشد.ترجمه‌ی معمول و کلمه‌به‌کلمه کار درستی است، اما این نوع ترجمه بیشتر درباره‌ی علوم تجربی و طبیعی و فنی صدق می‌کند. حال آنکه در تراجم ادبی و فلسفی و مانند این قلمروها، باید به این موضوع اساسی توجه کرد که آیا ترجمه‌، مفهوم نهفته در متن اصلی را درست بیان می‌دارد! به قول گوته (Goethe)، آیا ترجمه‌ ما را با مفهوم واقعی آن متن بیگانه آشنا می‌سازد؟ و آیا کلیّت دنیای بینش و جهان افکار و احساسات ما در ترجمه منعکس می‌شوند؟ به عنوان مثال، ترجمه‌ی لوتر از اناجیل به کلی با روح و اصل متون اناجیل مغایرت دارد.وجه وجیه دیگر ترجمه، نحوه‌ی ترجمه‌ی ممثّل (paradise) است. یعنی می‌کوشیم خود را جای تفکرات و عواطف نویسنده‌ی اصلی متن و در عصر او قرار بدهیم. آن هم به این صورت که مفهوم بیگانه را درک کنیم و آن را با مفهومی که خود در ذهن داریم انباشته سازیم.مسئله‌ی دائمی و ابدی در ترجمه این است که وقتی مثلاً اثری یونانی را به آلمانی یا فارسی برمی‌گردانیم، یا ما آن را آلمانیزه و ایرانیزه می‌کنیم یا ترجمه‌ی آلمانی و ایرانی را یونانیزه می‌کنیم. در این مورد، موضوع مهم باید با مراعات تمام قواعد دستوری در ترجمه مورد توجه قرار گیرد، ولی اگر در متن ترجمه‌شونده، قواعدی دستوری وجود دارد که به کلی برای زبان مترجم بیگانه یا حتی غلط است، در این صورت، چه بسا باید ترجمه‌ی بعضی از جملات فرعی کنار گذاشته شوند یا نکات نه چندان مهم، بااهمیت انگاشته شوند؛ یعنی باید مفهوم واقعی یا متن اصلی را به زبان ترجمه‌شونده برگردانیم. در همه‌ی این موارد، باید توجه داشت که ترجمه از زبان ساده‌تری، مثلاً انگلیسی، آسان‌تر از ترجمه از زبان پیچیده‌تر (مثلاً آلمانی) است.مسئله‌ی دیگر آن است که تنها تسلط به زبان مادری و بیگانه کافی نیست، بلکه مترجم باید مانند مؤلفی، خود به صورت نویسنده و تألیف‌کننده درآید. در اینجا باید به قاموس‌های معتبر لغت رجوع کرد و «توآنس»های کلمات و عبارات را دریافت.مترجم شایسته، عموماً ویژگی‌های مختلف و متضادی دارد:او یک فقه‌الغه‌دان (فیلولوگ) سخت‌گیر و سخت‌کوش است.اما هم‌زمان یک مفسر همدل و هم‌احساس توانمند نیز هست که دریافت‌های مفهومی خود را در روح متن اصلی ترجمه‌شونده، به صورت راه‌حلی سوبژکتیو، دائماً دخالت می‌دهد و در این صورت، این «مترجم مفسر» (یا مفسر مترجم) متوجه آن است که تمام احساس خود را وارد ترجمه کند. این امر تا آن حد صادق است که هیچ مترجم تراز اولی مایل نیست از نویسنده‌ی اثر اصلی (ولو او هم‌اکنون زنده باشد)‌ دستوری برای ترجمه بپذیرد.لذا یک ترجمه‌ی ایده‌آل، اغلب نه کلمه‌به‌کلمه است و نه ممثل، بلکه فعالیت و اقدامی است که می‌کوشد تا حد ممکن با اصل ترجمه‌شونده هم‌هویت (identifies) شود و این ترجمه‌ی این‌همانی‌شونده و هویت‌جو، با ترجمه‌ی کلمه‌به‌کلمه فرق دارد؛ زیرا این ترجمه به گونه‌ای از روح پختگی زبان و درون‌مایه‌ی فرهنگی (کولتورل) دو طرف ترجمه پیروی می‌کند.شوپنهاور ترجمه را با کپی یک تصویر مقایسه می‌کند و معتقد است که ما در ترجمه‌ای اصیل و ژرف، با نوعی هجرت روحی مواجهیم که در این حال، بین مؤلف و مترجم «بُعد منزل نبود در سفر روحانی.» شلایرماخر نیز ترجمه را حرکتی می‌داند که در دو جهت مغایرِ هم، سیر می‌کند:یا مؤلف (author) در زبان و کلام خواننده‌ی اثر حضور می‌یابد.یا خواننده‌ی ترجمه با زبان مؤلف هم‌مجلس می‌شود و جلیس مجالست روحانی او می‌گردد. در حالت اول، ترجمه یک تقلید متصلب است: اما تنها وقتی خواننده عادات زبانی خود را کنار می‌گذارد و خود را موظف می‌سازد که جلیس مجلس روحانی مؤلف شود، ما با یک ترجمه‌ی موفق روبه‌رو می‌شویم.عموماً مسئله‌ی اصلی ترجمه این نیست که آیا ترجمه‌ی مُمثّل، یعنی کلمه‌به‌کلمه و یا هویت‌ساز (identical) یعنی آزاد است، بلکه مسئله‌ی اصلی این است که مترجم با چه روش‌مندی و متدی مفاهیم اصیل متن اصلی را با واژه‌ها و عبارات مفهومی تراجم متطابق (Adequate) و متوافق می‌سازد و در این مورد، چند عامل (فاکتور) دخالت دارند:
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۰
دکتر محمدامین تقوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی