دریای رحمت 01

چو دریای رحمت تلاطم کند        ...        گُنه صاحب خویش را گُم کند یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانه ی رمضان پیامبر خدا(ص) خطبه ی مهمی خواندند که مضمونش چنین است:  «عن أبی الحسن الرضا، عن أبیه، عن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علیه السلام قال: إنَّ رسول الله صلی الله علیه و آله خَطبَنا ذات یوم فقال صلی الله علیه و آله: (حضرت امام رضاع علیه السلام از پدر گرامی خود و او از پدران بزرگوارش، و آنان هم از امیر مؤمنان امام علی علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت چنین فرمود: یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانه ی رمضان پیامبر خدا، خطاب به ما، خطبه ی مهمی خواند که مضمونش چنین است): 1- ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است. 2- ماهی است که از همه ماه¬ها ارزشمندتر و با فضیلت تر است. 3- روزهایش ارزشمندترین روزهاست. 4- و شبهایش با فضیلت ترین شب هاست. 5- و ساعت هایش از همه ی ساعت ها ارزشمند تر و ارجمندتر است. 6- ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده اید. 7- و خدا شما را در این ماه گرامی داشته است. 8- نفس های شما در ماه رمضان تسبیح است. 9- و خوابتان عبادت خداست. 10- و عمل شما مورد قبول درگاه خداست.   أیُها الناس، إنّه قد أقبلَ الیکم شهرُ اللهِ بالبَرکة وَ الرّحمة وَ المَغفرة، شهرٌ هوَ عندَ اللهِ أفضلُ الشّهورِ،و أیّامُهُ أفضلُ الأیّامِ،و لیالیهِ أفضلُ اللّیالی،و ساعاتُهُ أفضلُ السّاعات،هوَ شهرٌ دُعِیتُم فیهِ الی ضِیافَةِ الله، وجُعِلتُم فِیهِ مِن أهلِ کرامةِ اللهِ، أنفاسُکُم فِیهِ تسبیحٌ، ونَومُکُم فِیهِ عِبادَةٌ، وَ عَمَلُکُم فِیهِ مَقبولٌ،

در آخرین روز ماه شعبان، پیشاپیش حلول ماه رمضان مبارک باد...

می گن حضرت رسول الله(ص) با ورود ماه رجب چنین دعا می فرمودند: اللهم بارک لنا فی رجب و شعبان و بلّغنا شهر رمضان الآن که دارم این مطلب رو می نویسم، فقط نصف روز مونده تا حلول شهر الله المبارک خدایا... یعنی می شه این سی روز رو بهمون عمر بدی درکش کنیم؟... می دونم لیاقتشو ندارم... می دونم در این رجب و شعبان شایستگی م رو نتونستم بهت اثبات کنم... نه تنها پیش تو... بلکه پیش خودم هم شرمنده م یا الله یا ستار العیوب اللهم بلِّغنا شهر رمضان تو خود از فیض فضلت بارقه ای که چه عرض کنم... نهری به سوی من جاری کن... می خوام توش شستشو کنم... نه اصلا می خوام منم با خودش ببره... می خوام غرقم کنه... می خوام توش فریاد بزنم:  یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاااااااااااااا ربّــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خدایا می خوام این ماه رو تا آخر سر کنم می خوام توفیق ترک گناه بهم بدی می خوام اونی باشم که باید باشم می خوام شایسته ی اونی باشم که که دیگران درباره م فکر می کنن... حتی بالا تر از اون الهی کم من ثناء جمیل لستُ أهلا له نشرته خدای من... چه خوب و راحت صدات می کنم: خدای من... مالِ خودمی... حبیب قلب منی... چه خوش گفت مولایم: یا حبیب قلوب الصادقین!!! اونطوری که باید باشم صادق نیستم با تو و با خودم لکن... حبیب دلمی... خدای من... رویم رو به سوی تو کردم... دلم رو به سوی تو کردم... با اعتذار و با تضرع... خدایا مرا به مهمانی ات بپذیر... خدایا بگو منم راه بِدن بین نیکانت... پشتشون قایم می شم... قول می دم زیاد سر و صدا نکنم و مهمونی رو به هم نزنم...  الهـــــــــــــــــــــــــــــــی منم راه بدین دیگـــــــــــــــــــــــــه می خوام یه ناخنکی فقط به سفره ی کَرَمت بزنم... البته اگر اجازه بدین و الا فقط می شینم و نگاه می کنم... ببین اشکامو............ خداااااااااااااااااااااااااااااااااا آخر ماه شعبان شد... حتی یه بارم نخوندم اون دعایی رو که بین شوط های طوافم می خوندم ... چند سال پیش... کنار بیتت... مناجات شعبانیه... خدایا تا اذان نشده یه بار دیگه با همون دعا باهات تجدید عهد می کنم... خدایا به لطف و کرمت... به رحمت سرشارت ... بهم پناه بده از شر نفسم... نفس که همیشه به بدی ها دعوت می کنه... مگه اینکه رحمتت به دادم برسه خدایا رحمتت رو می خوام... برای همیشه خدایا پناهم بده از شر شیطانی که دائما گناه روی گناهانم زیاد می کنه... خدایا دست خالی ام و رو سیاهم... از شرمندگیه که گردن کج کردم و سر به زیر انداختم... خدای من من رو به ماه رمضان برسون خدای من

نمرات آزمون پایانی درس قرائت، ترجمه، صرف و نحو متون عربی پزشکی دانشجویان دکتری تخصصی (.Ph.D) طب سنتی

نمرات آزمون پایانی درس قرائت، ترجمه، صرف و نحو متون عربی پزشکی دانشجویان دکتری تخصصی (.Ph.D) طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تبریز  در  صفحه ی اختصاصی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی با آرزوی موفقیت د. محمدامین تقوی

کی امام زمان ظهور خواهند کرد؟!؟!؟!

کی امام زمان ظهور خواهند کرد؟!؟!؟!«نقل است آیت الله زیارتی یکی از شاگردان آیت الله بروجردی قصد زیارت حضرت حجت را کرد.بعد از مدت ها چله نگه داشتن و راز و نیاز و عبادت به نتیجه ای نرسید.در عالم رؤیا به ایشان گفته شد که این شهر ناپاک و فاسد است و حضرت به این شهر هرگز نمی آیند،جهت زیارت حضرت به شهر دیگری مهاجرت کن.ایشان نیز به شهر دیگری مهاجرت کردند و باز پس از مدتها گریه و زاری و التماس و چله نگه داشتن،در عالم رؤیا الهام شد که حضرت مهدی در بازار قفل فروشان در فلان مغازه نشسته اند.آیت الله زیارتی به نشانی گفته شده رفتند و پس ازپرس و جو آن مغازه قفل فروشی را پیدا کردند.به حضور حضرت نائل آمدند ولی حضرت با اشاره ای به ایشان فهماندند که فعلا چیزی نگو.(شاید در ذهن آیت الله سوالی پیش آمده بود که آقاجان چرا اینجا نشسته اید؟!!؟منزل ما در خدمت شماست!! و حضرت خواستند به سوال ایشان پاسخی گفته باشند)در همین حین پیرزنی وارد مغازه شد.به صاحب مغازه گفت من قفلی دارم و به 3 درهم پول نیاز دارم.از اول بازار تا اینجا به هر کسی نشان داده ام این قفل را به 3 درهم برنداشته اند.صاحب مغازه نگاهی کرد و گفت:این قفل ارزشش 8 درهم میباشد.و من یک درهم برای منفعت خودم کم میکنم و این قفل را از تو 7 درهم میخرم!!پیرزن متعجب شد و خوشحال گفت:چطور است که از اول بازار تا این مغازه به این قفل 3 درهم هم نداده اند و شما 7 درهم می دهی؟!؟!صاحب مغازه در جواب گفت:شما مسلمانید و من ادعای مسلمانی می کنم.مسلمان جنس مسلمان را کم نمیخرد.پیرزن خوشحال ،7 دینار را گرفت و رفت.امام زمان رو به آیت الله کرد و گفت:عمل شما مثل این صاحب مغازه باشد من خودم به دیدار شما می آیم......نیازی به چله نگه داشتن و گریه و زاری نیست!!!»انشالله اعمالمان امام زمان پسند باشد!! ربِّ إنی أعوذ بک من شرِّ نفسی إنَّ النفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربّی و أعوذ بک من شرِّ الشیطان الذی یزیدنی ذنبا إلی ذنبی...

عیدکم مبروک

عید نیمه شعبان و سالگشت تولد حضرت امام زمان علیه السلام تبریک و تهنیت باد