آخرین مطالب

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

هذه هی ثلاث لقطات قرآنیة ألقاها الأستاذ الدکتور أحمد نعینع و تلا فیها سورة الضحی بألحان مختلفة منها: الصبا، الحجاز و العجم یمکنکم تحمیلها بالضغط علی أی منها:  الصبا - الاستاذ أحمد أحمد نعینع  الحجاز - الاستاذ أحمد أحمد نعینع  العجم - الاستاذ أحمد أحمد نعینع أسألکم الدعاء المصدر: http://www.tanghim.com/index.php/akhbarqurani/1195-tanghim
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۱ ، ۱۶:۵۷
دکتر محمدامین تقوی
«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید ، وارث الانبیاء والمرسلین ، ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین ، حجه الله علی الخلق اجمعین ، سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین . ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام 148 و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه 203 من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام 1418 هـ .ق » وَ قَبـــرٍ بِطــوسٍ یا لَها مِن مُصیبَةٍ       ألَحَّـتْ عَلَی الأحشاءِ بِالزّفَراتِ  إلَی الحَشرِ حَتَّـی یَبعَثَ اللهُ قائِماً        یُفـــرّجُ عَنَّـــا الغَــمّ و الکُــرُباتِ المزید من المعلومات و الوصایا فی «ادامه مطلب» تاکنون سه سنگ مرقد بر مزار حضرت رضا ( علیه السلام ) نصب شده که هر کدام ارزش تاریخی خود را دارند. در اینجا به اجمال تاریخچه این سنگ و مفصل از نوشته های سنگ کنونی می گوییم.قدیمی‌ ترین سنگ مرقد امام رضا(ع) ، سنگ مرمری با ابعاد 40 *30 و قطر 6 سانتی‌متر است که در اوایل قرن ششم بر مزار امام ( علیه السلام ) نصب شد . این سنگ از نفایس بسیار ارزشمند موزه آستان قدس رضوی است که از نظر تاریخی و نوع خط آن که کوفی شکسته است ، اهمیت فوق العاده‌ ای دارد . سه کتیبه در حاشیه سنگ و یک کتیبه در سطح محرابی شکل آن نقش بسته است .دومین سنگ مرقد امام ( علیه السلام ) ، به‌ظاهر سنگی از جنس مونسار ( مرمر سفید آهکی ) است که به‌جای سنگ قبلی بر مزار امام ( علیه السلام ) جای داشته و آگاهی چندانی از چگونگی آن به دست نیامده است .سومین سنگ مزار حضرت ، سنگی مرمر بسیار ممتاز از معدن توران پشت یزد است . این سنگ به رنگ سبز چمنی با ابعاد 20/2*10/1 و قطر یک متر و وزن 3600 کیلوگرم است که هم‌ زمان با تعویض و نصب ضریح پنجم در سال 1379 هـ .ق در حرم مطهر ، درون ضریح بر مرقد امام ( علیه السلام ) نصب شد .سنگ پیشین مضجع شریف امام ( علیه السلام ) به لحاظ قدمت و آسیب دیدگی ، همزمان با تعویض و نصب ضریح جدید با حضور مقام معظم رهبری ، حضرت آیت الله خامنه‌ ای ( مدّ ظله العالی ) تعویض و به‌جای آن سنگ جدید با محتوای الهام بخش هنری و آیات الهی بر مضجع نورانی امام ( علیه السلام ) نصب شد .بر سطح این سنگ جدید ، علاوه بر کلمات مقدس و الهام بخش ، تاریخ ولادت و شهادت امام هشتم ( علیه السلام ) نقش بسته است .متن کتیبه سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام )متن زیر بر سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام ) حک شده است :«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید ، وارث الانبیاء والمرسلین ، ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین ، حجه الله علی الخلق اجمعین ، سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین .ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام 148 و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه 203 من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام 1418 هـ .ق »ترجمه متن کتیبه :«این مرقد شریف امام پرهیزگار ، پاک ، راستگو ، شهید و وارث پیامبران و فرستادگان پروردگار ، هشتمین فرد از امامان معصوم اهل بیت پیامبر خدای جهانیان ، حجت خدا بر تمام موجودات عالم ، آقا و مولای ما ابوالحسن رضا ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، که سلام و درود خداوند بر تمام آنان باد .در روز 11 ذی العقده سال 148 هـ .ق در مدینه متولد و در آخر ماه صفر سال 203 از هجرت پیامبر ، در شهر توس شهید شد و این مرقد مطهر در سال 1418 هـ .ق بازسازی شد . »و نیز دو بیت زیر از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل ملحق فرموده‌ اند ، بر آن حک شده :و قبر بطوس یا لها من مصیبه * الحت علی الاحشاء بالزّفرات الی الحشر حتی یبعث الله قائماً * یفرّجُ عنا الغمّ و الکربات( قبری در طوس است ، چه عجب مصیبتی است ، مصیبت آن با ناله ‌‌های دردناک ، آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می ‌افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و سختی‌‌ ها را از ما برطرف سازد . )علاوه بر این ، آیاتی از کلام الله مجید نیز زینت ‌بخش سنگ شده است :بالای سر مبارک : یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتیپیش روی مبارک : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیراًپشت سر مبارک : سلام علی آل یاسین انا کذالک نجزی المحسنین انه من عبادنا المؤمنینپایین پای مبارک : یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکمزیر خط ‌‌های کتیبه نوشته شده است :سلام علی آل طه و یس * سلام علی آل خیر النبیینسلام علی روضه حل فیها * امام یباهی به الملک و الدینمعنا و مفهوم مشهورترین القاب علی بن موسی الرضا(ع)امام رضا(ع) دارای حداقل 50 لقب اختصاصی است که در میان امامان معصوم بعد از حضرت علی(ع) در کثرت القاب رتبه ایشان دوم است. اغلب القاب ایشان شان و معنای جداگانه ای دارند که برخی از آنها را در جدول زیر می خوانید.برخی از القاب امام رضا(ع) که مشهور هستند، داستانشان جالب و خواندنی است. در اینجا تعدادی از این القاب و داستان انتساب آن ها را به امام هشتم(ع) می خوانیم.لقبشان و معنای لقبابالحسنکنیه، لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می کنند. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می خواهند به یک نفر احترام بگذارند، او را با کنیه صدا می زنند. درباره امام رضا(ع) هم همین اتفاق افتاده است . با اینکه امام (ع) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی (ع)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (ع) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)، کنیه جدشان - یعنی امام علی (ع) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(ع) برای حضرت انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (ع) و ابوالحسن ثالث، کنیه امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (ع) است.ثامن، ثامن الائمه یا ثامن الحججدرزمان امام موسی کاظم(ع) ، انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر آن امام یعنی اسماعیل (پسر امام صادق (ع)) را امام هفتم خواندند. پس از آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمری، پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب «ثامن»یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود.از نکات جالب تاریخ اینکه امام هشتم شیعیان، معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به حساب می آید.رئوفاین لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوائج زائران است.رضامعروف ترین لقب امام هشتم رضاست. این لقب را دشمن امام(ع) یعنی مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبری و دیگران می نویسند، بعد از ولایتعهدی امام (ع) مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده: «الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی».مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. این شعاری است که اولین بار مختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (ع) بود، در کوفه از آن استفاده کرد(سال 76ق). این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی عباس وعلیه بنی امیه دعوت می کردند، مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند وحالا مامون می خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را تحقق بخشیده است.حدیثی هم از امام جواد(ع) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می گوید چرا پدر شما را رضا نامیده اند، فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت) خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار می کند. می پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند؟ امام جواب می دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت.سلطاناسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه، سلطان هم وجود داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند.در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...»ضامن آهوبعد از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام از منابع کهن تاریخی ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نیامده است. قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده ، این شهر آشوب (متوفای 588ق) در«مناقب آل ابی طالب» است که در وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع سفر امام (ع) به ایران به نیشابور می رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن حماد» نقل می کند که به این شکل :«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه آورد؛ درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(ع) است وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه آوردن آهوی ماده، دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (ص) روایت شده است.طبرانی (متوفای 360ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای 430ق) در«دلایل النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می گذشت که آهویی شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که آهو را رها کنند تا برود به بچه هایش شیر بدهد و برگردد. شکارچی ها پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» . رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند.درعوض، شیخ صدوق (متوفای 381ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای 350ق) . ابومنصور ، کسی است که به دستورش داستان های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد فردوسی آن را به نظم کشیدند.ابومنصور طوسی تعریف می کند که در جوانی اش یک بار برای شکار می رود. آهویی گیرش می آید. او را دنبال می کند. آهو می رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(ع) می رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقیب او بر می دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده، داخل مزار هم می رود. اما به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی کند. ابومنصور می گوید از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می رود.به نظر می رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد.عالم آل محمدائمه معصومین ما (ع) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به امام باقر(ع) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(ع) به برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان بود و«اعلم بنی عباس» به حساب می آمد. دردوره ولایتعهدی، مناظرات متعددی را بین امام رضا (ع) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می داد. انگیزه مامون از این کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می گوید که این کار را می کرد تا نقاط ضعف احتمالی امام رضا (ع) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند. به هر حال، هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع) و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود.غریب یا غریب الغرباممکن است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (ع) به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامیر(ص) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما ، فقط دو امام بوده اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) . باقی ائمه هرکدام به دلیلی از سرزمین خود دور و غریب می شوند که با این حساب، این لقب نباید تنها به این دلیل باشد.به نظر می رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می خواست از ولایتعهدی امام رضا (ع) سوء استفاده بکند، شوند.همچنان که امام رضا (ع) در وقت حرکت به سوی ایران، از اهل بیتشان خواستند تا گریه و نوحه بکنند، یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبیت اضافه کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر حتی یبعث الله قائما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول الله! من چنین قبری را نمی شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام، این طرف و آن طرف برای شیعیان می خواند.مرتضیاین لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده ، لقبی است که شیعیان دربرابر لقب «رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند. لقب مرتضی ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (ع) است. مراد از لقب مرتضی به تنهایی، حضرت علی (ع) می باشد. در صلوات خاصه امام رضا(ع) هم این لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی».مقام رضوان چگونه حاصل می‌شود؟علامه جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند، ملقّب به رضا شد.ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه (1)مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتی‌منش هم می‌شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّت‌اند، ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.وجود مبارک امام هشتم (ع) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آنروز مسئلة رسمی خراسان، مسئله امامت،‌ رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدّه ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند،‌ بنی العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!وجود مبارک امام از آنها سئوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا (ع) طبق نقل مرحوم کُلینی (رض) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است؛ اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ، إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ (2) فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است،‌ او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستاره‌های آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی شود ستارة آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمی شود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ کجا عقل مردم می تواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار بکند، انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی شناسد؛‌ او می‌شناسد، او می‌پروراند، او نصب می‌کند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟بیانات آیت‌الله بهجت درباره زیارت امام رضا (علیه السلام) «زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می طلبید و می گویید:«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده اند و وارد شوید.اگر حال داشتید، به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما بوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. 3 روز، روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام می آیند.بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس، کسی مادرش را به کول می گرفت و به حرم می برد. چیزهای عجیبی را می دید.ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ما شاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده ای داشت و می بایستی مورد عمل جراحی قرار می گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیها السلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب می شود. احتیاج به عمل ندارد»! ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.همه زیارتنامه ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:«از بعضی گریه ها ناراحت هستم»!پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد. «در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: «کربلا بودم»این جمله دو معنی دارد:معنی اول اینکه حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین -سلام الله علیهم- را یک یک با سلام ذکر می فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان-سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می باشد.در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند.روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟حرف آخر اینکه: عمل کنیم به هر چه می دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.»منبع: http://seratq.blogfa.com/
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۱ ، ۱۶:۲۱
دکتر محمدامین تقوی
میشه نمازهامون رو به زبان فارسی بخونیــــــــــــــــــم؟ آقای دکتر محمد جواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می‏گوید: سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده‏ای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم . والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و ...بقیه ماجرا در «ادامه مطلب» میشه نمازهامون رو فارسی بخونیــــــــــــــــــم؟ آقای دکتر محمد جواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می‏گوید: سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده‏ای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم . والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند . آن‏ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند . چون پند دادن آن‏ها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم، به شیوه‏ای اهانت‏آمیز نجس و کافرمان خواند . این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت‏یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تایید قرار گرفت. آن‏ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند. او دستور داد در وقتی معین ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت; آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی‏خوانید، فعلا تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.وقتی آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است‏ شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته‏ای درس می‏خوانید. آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش‏های علمی مطرح کرد و از درس‏هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ بر نمی‏آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می‏شد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسی می‏خوانید، آن‏ها نمی‏دانند من کسانی را می‏شناسم که – نعوذبالله – اصلا نماز نمی‏خوانند. شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت.من در جوانی می‏خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم; ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم . اکنون شما به خواسته دوران جوانی‏ام جامه عمل پوشانیده‏اید، آفرین به همت‏شما. در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده‏اید . اکنون یکی از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است; زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست‏بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم‏» ترجمه «به نام‏» عیبی ندارد. اما «الله‏» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی‏توان ترجمه کرد; مثلا اگر اسم کسی «حسن‏» باشد، نمی‏توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن‏» زیبااست; اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی‏آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می‏کنند. نمی‏توان «الله‏» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد . خوب «رحمن‏» را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست; زیرا «رحمن‏» یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می‏رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست; «رحمن‏» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می‏فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده برای «رحمن‏» در حد کمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان‏» . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم – چون نام وی رحیم بود – بدم نمی‏آمد «مهربان‏» ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه‏ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده‏» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می‏برد; زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‏کند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله‏» آورده‏اید، بد نیست; ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد . من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم; اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده‏تر می‏شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است .در این‏جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست‏خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می‏خواهد بخوانید . من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد . ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می‏کرد، خدا حافظی کردیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست‏برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه‏ها بر می‏چیدم.وقتی در دوره دکترای‏ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پیغام‏های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را برای وی می‏بردم و پاسخ‏های کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می‏رساندم . و این افتخاری برای بنده بود . گاه ورقه‏های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می‏شد. آن جناب دستور می‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می‏کرد . در این مرحله با بزرگواری‏های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن‏ها نیست. خدایش بیامرزد و در دریای رحمت‏خویش غرقه سازد; «انه کریم رحیم»‏دارالعلم اصفهان که از ابتدای قرون اسلامی تا کنون در انتشار و توسعه علوم و تربیت دانش پژوهان به ویژه در دنیای اسلام جایگاهی خاص داشته، در قرن اخیر نیز پرورش دهنده بسیاری از مشعلداران دانش و تقوا بوده است. فقیه وارسته و دانشمند مهذب آیت الله حاج آقا رحیم ارباب یکی از این شخصیت‏ها است. این عالم فرهیخته در سال ۱۲۹۷ق در «چرمهین‏» از توابع لنجان دیده به جهان گشود. در کودکی همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبی و بخشی از سطح، در محضر استادانی چون حاج میرزا بدیع (متوفای ۱۳۱۸ ق) و علامه آقا سید محمد باقر درچه‏ای (متوفای ۱۳۴۲ ق) به تکمیل اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (متوفای ۱۳۵۳ق) و آیت الله حاج آقا منیر احمد آبادی (متوفای ۱۳۴۲ق) بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ آخوند ملا محمد کاشی و حکیم جهانگیرخان قشقایی فلسفه، هیات و ریاضیات آموخت. آیت الله ارباب پس از یک قرن تحصیل و تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه‏های علمی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی‏در سال ۱۳۹۶ ق سرای فانی را بدرود گفت.منبع : کتاب گلشن ابرار، جلد سوم ، صفحه ۳۵۶ تا۳۵۸ ، پژوهشکده باقر العلوم(ع) وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی ، چاپ دوم سال ۱۳۸۵به نقل از : http://www.bachehayequran.blogfa.com/post-74.aspx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۱ ، ۱۱:۳۰
دکتر محمدامین تقوی
دوستانِ دانشجو، بزرگواران؛ این جهان سرای امتحان است و آزمون. بنا به فرمایش حضرت حق(جل عزه) همه ساله، هرکدوم از ماها، یک یا دوبار آزمون و امتحان پس می دیم؛ حالا کی قبول می شه و کی رفوضه؟!؟ الله أعلم. فرق است بین امتحان و آزمون: امتحان، افزایش رتبه است با ازدیاد و افزونی در داشته ها(=مثلا آموزه ها)؛ در حالی که آزمون، فقط تست دادن و آزموده شدنه بدون افزایش رتبه. در قرآن کریم، یک بار لفظ امتحان، در سوره ی مبارکه ی حجرات[اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی] آمده که خداوند متعال، ضمن آزمودن اونها، بر تقوای قلبی شون هم می افزاید؛  از خدا می خوام آزمونهاتون و آزمونهامون همه امتحان باشن و توی همه ی امتحانهاتون قبول بشید؛ ما سعی و تلاشمونو کردیم که به قدر وُسعمون هر چه بهتر در انتقال داشته ها و آموزه ها، ظاهر بشیم. البته خداوکیلی توفیقی بود؛ یه چیزایی هم خودمون یاد گرفتیم(الحمد لله رب العالمین) جناب استاد الأسعد به نقل از استادشون حضرت آیة الله کمال الحیدری(حفظه الله) می فرمودند: الأستاذ یتعلم من خلال تدریسه و أنا أیضا أتعلم شیئا من العلوم إثناء تدریسی(نقل قول در جلسه ی منعقده ی دی ماه جاری در قاعة المحاضره ی سالن شهید مطهری(ره) دانشگاه امام صادق(ع)) حالا نوبت شماهاست که به نحو احسن، زحمتهای چند ماهه ی ترمتون رو با محصولی عالی درو کنید. خدا به همه تون توفیق روز افزون بدهد و ما رو هم بین دعا هاتون فراموش نکنید. توی همه ی امتحانات پایان ترمتون هم ایشالله موفق و پیروز باشید. محمدامین تقوی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۷
دکتر محمدامین تقوی
روز بیست‏وهشتم ماه صفر سال یازدهم، روز وفات حضرت خاتم انبیا(صلوات اللّه و سلامه علیه و آله)است،و روز وفات، به اتّفاق‏ همه ی علما روز دوشنبه بوده،و ایشان، هنگام وفات شصت‏وسه سال داشتند. در چهل سالگى مبعوث به رسالت شدند،سیزده سال‏ در شهر مکّه مردم را به خداپرستى خواندند؛ در سنّ پنجاه‏وسه سالگى به مدینه هجرت کرده و در سال دهم هجرى از دنیا رحلت فرمودند؛ غسل‏ و حنوطش را امیر المؤمنین(ع) عهده‏دار بودند و پس از غسل و کفن بر بدن مطهّرش نماز گذاردند؛ آنگاه اصحاب، دسته‏دسته‏ و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند،سپس امیر مؤمنان علیه السّلام آن حضرت را در حجره طاهره،در همان نقطه‏اى که از دنیا رفته بود دفن کردند. از انس بن مالک روایت شده: زمانى‏که از دفن پیامبر(ع) فارغ شدیم،حضرت فاطمه علیها السّلام به سوى من آمد و گفت: چگونه جان‏ و روان شما همراهى کرد که بر چهره پیامبر خدا(ص) خاک فرو ریزید؟!؟ سپس گریستند و فرمودند: یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّا دَعَاهُ        یَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُپدرم،پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادى       پدرم،چقدر به پروردگارت نزدیکى چه زیبا سروده شده: اى دو جهان زیر زمین از چه‏اى       خاک نه‏اى خاک‏نشین از چه‏اى به روایت معتبر،آن بانوى بانوان،مشتى از خاک پاک آن مرقد مطهّر را بر گرفت،و بر دیدگان نهاد و فرمود: مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ        أَنْ لا یَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَابر بوینده خاک احمد چیست؟       اینکه تا پابان زمان عطرها را نبویدصُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا        صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَابر من مصائبى فرود آمد که اگر آنها       بر روزها آمده بود شب مى‏شدند شیخ یوسف شامى در کتاب «درّ العظیم»نقل کرده است که فاطمه زهرا علیها السّلام این اشعار را در مرثیه پدر فرمودند: قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى        إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَابه آن‏که در زیر توده‏هاى خاک پنهان شده بگو       اگر فریاد و صداى مرا مى‏شنیدىصُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا        صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَابر من مصائبى فرو ریخت که اگر آنها       بر روزها فرو ریخته بود شب مى‏شدندقَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ        لا أَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَاهمانا من در سایه محمّد حمایتى داشتم       که از ستم نمى‏ترسیدم و او جورکش من بودفَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ أَتَّقِی        ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَااما امروز براى شخص پست تواضع کنم و از ستم  بر خود مى‏پرهیزم و ستمگرم را با جامه‏ام دفع کنمفَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ فِی لَیْلِهَا        شَجَنا عَلَى غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَااگر قمرى به شبانگاهش گریه کند       من در روز از غصّه بر شاخسارى بگریمفَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی        وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَااندوه را پس از تو مونسم قرار مى‏دهم       و دانه‏هاى اشک را در حجر تو گرد نبندممفاتیح الجنان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۲۱:۴۰
دکتر محمدامین تقوی
"وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ع قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِیزَهُ‏بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ‏‏"(صبحی صالح، نهج البلاغة،خطبه 235،ص355)به هنگام غسل دادن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشته‏اى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست.مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایى واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.اگر به شکیبایى امر نمى‏کردى، و از بى‏تابى نهى نمى‏فرمودى، آنقدر اشک مى‏ریختم تا اشک‏هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من مى‏ماند، و اندوهم جاودانه مى‏شد، که همه اینها در مصیب تو ناچیز است! چه باید کرد که زندگى را دوباره نمى‏توان بازگرداند، و مرگ را نمى‏شود مانع شد، پدر و مادرم فداى تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگهدار!( دشتى، ترجمه نهج البلاغة، خطبه 235،ص473)              "و من کلام له ع روی عنه أنه قاله عند دفن سیدة النساء فاطمة ع کالمناجی به رسول الله ص عند قبرهالسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ‏عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِین".(صبحی صالح، نهج البلاغة،خطبه 202،ص،319-320)سلام بر تو اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است!                       اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه علیها السّلام کم شده، و توان خویشتندارى ندارم امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد «پس همه ما از خداییم و به خدا باز مى‏گردیم». پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوى شما، سلام وداع کننده‏اى که از روى خشنودى یا خسته دلى سلام نمى‏کند.اگر از خدمت تو باز مى‏گردم از روى خستگى نیست، و اگر در کنار قبرت مى‏نشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى‏باشد.(دشتى، ترجمه نهج البلاغة،خطبه202، ص،425)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۱۵:۳۷
دکتر محمدامین تقوی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۹:۱۰
دکتر محمدامین تقوی
نخستین «آیة الله» جهانِ تشیع چه کسی بود؟«علامه حلی» هنوز به بلوغ و سن تکلیف نرسیده بود که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد. او در 28 سالگی به مقام مرجعیت دست یافت تا برای اولین بار از سوی علما «آیة الله» نامیده شود.شرح حال، ویژگیها و احوال، در «ادامه مطلب» نخستین «آیة الله» جهان تشیع چه کسی بود؟ «علامه حلی» هنوز به بلوغ و سن تکلیف نرسیده بود که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد. او در 28 سالگی به مقام مرجعیت دست یافت تا برای اولین بار از سوی علما «آیة الله» نامیده شود.ولادت علامه حلیحسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی، معروف به «علامه حلی»، فقیه، محدث، مفسر، متکلم، ادیب و حکیم بزرگ اسلام و شیعه در روز 29 ماه مبارک رمضان سال 648 هجری در شهر «حله» به دنیا آمد. شهری که بزرگانی مانند ابن ادریس، سید بن طاووس، محقق حلی، ابن فهد حلی از آنجا برخاسته‌اند و امیرالمومنین علیه‌السلام پیش‌بینی شهر حله و بزرگان آن را کرده بود و فرموده بود: در اینجا شهری ‌‌به وجود می‌‌آید که آن را «حله سیفیه» گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا خواهد کرد و از این شهر، مردان پاک ‌‌سرشت و مطهر پدید می‌‌آیند که در پیشگاه خداوند «مقرب» و «مستجاب ‌‌الدعوة» می‌‌شوند.علامه حلی در یک خانواده علمی و روحانی متولد شد. از کودکی به تحصیل علم و کسب کمال پرداخت.ادبیات عرب، علوم مقدماتی و متداول عصر را در «حله» نزد پدر که از علما بود و سایر علمای بزرگ آن منطقه، همچون دایی بزرگوارش محقق حلی که از بزرگان علمای شیعه است و پسر عموی مادرش شیخ نجیب الدین یحیی بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضی الدین علی بن طاووس و حکیم مشهور ابن میثم بحرانی مؤلف «شرح نهج البلاغه» آموخت.علامه حلی قبل از سن بلوغ به مقام اجتهاد رسیدعلامه حلی هنوز به بلوغ و سن تکلیف نرسیده بود که از تحصیل علومی که برای اجتهاد لازم بود فراغت یافت و به مقام عالی اجتهاد نایل آمد و از همان روزها آوازه فضل و نبوغ و هوش سرشار او همه جا طنین افکند و آینده بسیار درخشانی را به او نوید داد.علامه یکی از اعجوبه‏‌‌های روزگار بود. در فقه، اصول، کلام و عقاید، منطق، فلسفه، رجال و... کتاب‌‌های بسیار مفید و ماندگار نوشته است. حدود صد کتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده و خیلی‌ها شناخته نشده است.علامه حلی، فقه تسنن را نزد علمای تسنن تحصیل کرده است.علامه حلی در ایام جوانی مرجع تقلید شیعیان شدبعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفی کنند.آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان به نام آن روزگار در حوزه درس وی شرکت کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می‌شناختند و این در زمانی بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود.علامه علی‌الاطلاق و اولین آیت اللهدر کتب فنی و تخصصی کلمه «علامه» که می‌گویند مراد فقها و بزرگان، علامه حلی است. از این رو در میان علمای شیعه، تنها علامه حلی است که به طور مطلق و بدون ذکر نام، «علامه» خطاب می‌شود.مثلا حضرت امام خمینی درباره علامه حلی می‌فرماید: «کسانی که حافظ عقاید و قوانین و نظام اجتماعی اسلام هستند، مانند «خواجه نصیر» و «علامه» که خدمت شایان و نمایانی کرده‏‌اند، اگر بمیرند خلئی به وجود می‏‌آید. اما من و جنابعالی برای اسلام چه کرده‏‌ایم که اگر مردیم مصداق این روایت باشد؟ هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبری نمی‏‌شود! ما یا فقیه نیستیم حق فقه، یعنی آن طور که باید بود؛ و یا مؤمن نیستیم حق ایمان.» (ولایت فقیه/ ص 134)همچنین علامه حلی، اولین عالمی است که لقب «آیت الله» برایش دادند. یعنی پس از رحلت محقق حلی، زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل شد و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیت الله» مشهور شد که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می‌‌شد و هر کس، آیت الله می‌‌گفت منظورش علامه حلی بود.علامه حلی در کلام علامه سیدمحمدحسین طهرانیعلامه طهرانی می‌نویسد: علامه حلی از برجستگان نوادر دهر است، که نام او تا ابدیت بر صفحه تحقیق و تدقیق نوشته شده، و چنان بحر محیط علم، و دریای بیکران معرفت و تحقیق است که همه فقهای شیعه از آن زمان تا به حال به کتب فقهیه او همچون تذکره و تحریر و مختلف و منتهی و قواعد و تبصره نیازمندند.علامه حلی در کلام شهید آیت الله مطهریعلّامه حلّی- که حتماً نامش را زیاد شنیده‌‏اید- از اکابر و از بزرگترین فقهای اسلام است، نه تنها از بزرگترین فقهای شیعه بلکه از بزرگترین فقهای اسلام شمرده شده است.او در منطق و کلام و فلسفه و ریاضیات و ... شاگرد خواجه نصیرالدین و در فقه شاگرد محقق حلّی صاحب شرایع است که او هم از فقهای درجه اول شیعه است.علّامه و خواجه، جزء نوابغ شمرده شده‌‌‏اند. خواجه نصیرالدین جزء ریاضیون تقریباً درجه اول جهان شمرده می‌‌‏شود....علّامه هم در فن خودش که فقه است، قطعاً و بدون شک از نوابغ است. کتابهای خیلی زیادی دارد، از جمله کتابی است به نام «تذکرة الفقهاء». براستی وقتی انسان این کتاب را مطالعه می‌‏‌کند از تبحّر یک نفر در یک فن به حیرت می‌‏افتد.«تذکرة الفقهاء» کتابی است فقهی اما نه تنها فقه شیعه را بیان کرده بلکه در هر مسأله‏‌ای فتوای همه اهل تسنن آنهم نه فقط چهار امامشان: ابوحنیفه، شافعی، مالک و احمد، بلکه فتوای اکابر فقهای ماقبل از منحصر شدن مذاهب به این چهار تا را نیز نقل کرده است.در هر مسأله‌‏‌ای می‏‌‌گوید در اینجا ابوحنیفه چنین گفته، شافعی چنین گفته و عقیده ما امامیه چنین است.گاهی ردّ و ایراد هم می‌‌‏کند مثلًا می‌‏گوید شافعی در یک قول خودش چنین گفته، در قول دیگرش چنین گفته، اول چنین گفته، بعد از عقیده خودش عدول کرده و چنین گفته است. آقای شیخ محمّد تقی قمی می‏‌گفت وقتی که می‏‌خواستند تذکره را چاپ کنند، از علمای هر مذهبی از مذاهب اهل تسنن متخصصی آوردند.اینها اعجاب داشتند که این مرد بر اقوال ما از خود ما بیشتر احاطه دارد. یک چنین آدم فوق‌‏العاده‌‏ای بوده است.علّامه کتاب تجرید را شرح کرده. قسمت منطقش به نام الجوهر النَّضید معروف است که از بهترین کتابهای منطق است و قسمت کلامش به نام کشف المراد که امروز به آن «شرح تجرید» می‏‌گویند.شرح علّامه، هم بر منطق و هم بر کلامش خیلی مختصر است. بعد از علّامه مکرر این کتاب را شرح و حاشیه کرده‌‏‌اند. یکی آن را رد کرده، دیگری تأیید کرده و شاید در دنیای اسلام هیچ کتابی به اندازه تجرید مورد بحث قرار نگرفته است، یعنی هیچ متنی نداریم که به اندازه این کتاب برایش شرح و حاشیه نوشته باشند و مرتب آن را رد و یا تأیید کرده باشند. علت این امر این است که خواجه وقتی خواسته مطالب و مسائل را بر مذاق شیعه بیان کند خیلی خلاصه و متن‏‌گویی کرده، تقریباً عجالتاً گذشته، یک اشاره‏ای به مطالب کرده و گذشته است.در قسمتهای آخر کتاب تجرید بحثی برای امامت باز شده است. از این بحث، چون مورد قبول همه علمای شیعه هست، می‏‌توانید بفهمید که منطق علمای شیعه در این زمینه چگونه منطقی است.منهاج الکرامة علّامه حلّی و منهاج السنه ابن تیمیّه‏ (شیخ وهابیت)علامه حلی کتابی به نام منهاج الکرامه نوشت که باعث شد بسیاری از اهل تسنن آن زمان، شیعه شدند. ابن تیمیه (شیخِ و بزرگِ وهابیت) در تقابل با کتاب منهاج الکرامة علامه حلی، کتابی تحت عنوان منهاج السنه نوشت و یک سری ادعاهای واهی، پوچ و نادرست نسبت به شیعه مطرح کرد و با توهین‌‌های بیش از حد سعی کرد ذهن مخاطب را تحت کنترل خود درآورد.علامه سید محمدحسین طهرانی می‌نویسد: علَّامه حِلِّی که به حقّ می‌‏توان او را همچون شیخ مفید از أرکان پاسداران امَّت و مدافعین آن براساس تعقّل و برهان از متکلّمین و باحِثین درجه اوَّل مذهب به شمار آورد، کتاب «منهاج الکرامة» خود را به تقاضای الجایتو (سلطان محمد خدابنده) که مرد سنّی حنفی بود، و با مجلس و برهان علّامه مذهب تشیّع را برگزید نگاشت. و این کتاب پس از آن مجلس انتشار یافت، و الحقّ کتابی است نفیس و سزاوار است طلّاب مبتدی در ضمن دروس کلامی خود، آن را نیز نزد استاد بخوانند.ابن تَیمِیَّة حَنْبَلی که از معاندین شیعه و از ناصبین محسوب می‌‏‌گردد، و معاصر با علَّامه بود، کتابی به نام «مِنْهاج السُّنَّة» تصنیف کرد، و در ردّ و اعتراض و ایراد واهی در پاسخ علّامه با از دست دادن عفّت قلم، از هیچ نسبت ناروائی و نابجائی دریغ نکرد.چون کتاب «منهاج الکرامة» بسیار مختصر، و فقط حاوی اصول معتقدات شیعه است، علّامه پس از منهاج، کتابی دیگر نگاشت که بسیار مفصَّلتر و مشروحتر بحث کرده است، و نام آن را «نهج الحق و کشف الصدق» گذارد و به قدری از ذخائر نفایس‏ و لئالی شاهوار و دُرَرِ آبدار در آن منطوی می‏‌‌باشد که به نظر حقیر مورد نیاز و استفاده أعلام نیز خواهد بود.زمان تحصیل علامه حلی همزمان با جنگیزخان مغول بود‏علامه حلی در «حله» رشد کرد و همانجا به ادامه تحصیل مشغول شد. در آن زمان کشور ایران در آتش بیداد دودمان چنگیزخان مغول می‌‏سوخت.پر کردن چاه برای جلوگیری از منفعت طلبی در فتواشهید مطهری نقل می‌کند: معروف است که علامه حلّی برای اولین بار در تاریخ فقه شیعه معتقد شد که این که می‏‌‌گویند [اگر نجاستی در چاه بیفتد] چاه نجس می‏‌شود، اگر مرغی بیفتد چند دلو آب باید کشید، اگر الاغی بیفتد چقدر و اگر انسانی در آن بمیرد چقدر، کشیدن این آبها مستحب است، واجب نیست و حال آنکه تا عصر او تمام فقهای شیعه اتفاق داشتند که اینها واجب است.قضیه این بود که در خانه خودش این ابتلا پیدا شد. یک نجاستی در چاه افتاده بود و خواست نظر بدهد. آمد از نو مستقل روی این مسأله فکر کند (حالا من کار ندارم منزوحات بئر واجب است یا نه). کتابها و مدارک را جلوی خودش گذاشت که درباره این مسأله قضاوت کند، فتوای واقعی خودش را به دست بیاورد که واقعا این کار واجب است یا واجب نیست. مطالعه کرد، یکدفعه دید آن گوشه دلش تمایل به این است که فتوایش این باشد که واجب نیست چون الآن منفعتش ایجاب می‏کند که واجب نباشد.ترسید که این منفعت‌‏طلبی، فکرش را بدزدد و بعد فتوایی بدهد که این فتوا زبان فقه و فکر و استدلال و زبان یک فکر بی‏‌طرف نباشد، زبان یک فکر طرفدار باشد. می‏‌گویند دستور داد چاه را پر کردند. خودش را از این منفعت طلبی آزاد کرد، بعد نشست فکر کردن، دید الآن هم عقیده‌‏اش همین است، آنوقت فتوا داد.آباد کردن نواحی و وقف آنها برای استفاده عمومعلامه به پیروی از مولایش امیرالمومنین علیه‌السلام نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از فضیلت‌‌های او بود.تشرف به خدمت امام زمان (عج)علامه هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش امام حسین (ع) می‌شتافت. در یکی از هفته‌ها که به تنهایی در حال حرکت بود شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد.از این نظر مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مساله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم!آن شخص گفت: شیخ طوسی در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر حدیثی را در این باره ذکر کرده است!علامه متحیر شد که این شخص کیست! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست می‌توان حضرت صاحب الامر (عج ) را دید؟در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمی‌توان دید و حال آنکه دست او در دست تو است! علامه، بی‌اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و از حال رفت!وقتی به خود آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حله به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثی است که حضرت صاحب الامر (عج) به آن خبر داد و به آن راهنمایی کرد.استادان علامه حلی1 - خواجه نصیر الدین طوسی‏2 - محقق حلی‏3 - شیخ سدید الدین یوسف (پدر گرامیش)4 - سید احمد بن طاووس‏5 - سید علی بن طاووس‏6 - ابن میثم بحرانی‏7 - شیخ نجیب الدین یحیی بن سعید8 - شیخ تقی الدین عبد الله بن جعفر بن علی صباغ حنفی‏شاگردان علامه حلی ‏1 - فرزند بزرگوارش فخر الدین محمد که از علمای بزرگ شیعه است.2 - شیخ ابو الحسن مزیدی‏3 - قطب الدین رازی، شارح شمسیه‏4 - سید احمد بن ابراهیم بن زهره‏تالیفات و آثار علامه حلی ‏علامه حسن زاده آملی می‌‌نویسد: «علّامه‏ حلی‏ را در حدود پانصد مجلد تألیف علمی است»از آثار علمی ایشان می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره داشت:الف - آثار فقهی منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تلخیص المرام فی معرفه الاحکام، غایه الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام، تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، مختلف الشیعه فی احکام الشرعیه، تبصره المتعلمین فی احکام الدین، تذکره الفقها، ارشاد الاذهان فی احکام الایمان، قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، مدارک الاحکام، نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام، المنهاج فی مناسک الحاج، تسبیل الاذهان الی احکام الایمان، تسلیک الافهام فی معرفه الاحکام، تنقیح قواعد الدین، تذهیب النفس فی معرفه المذاهب الخمس، المعتمد فی الفقه، رساله فی واجبات الحج و ارکانه و رساله فی واجبات الوضو و الصلوه .ب - آثار اصولیالنکه البدیعه فی تحریر الذریعه، غایه الوصول و ایضاح السبل، مبادی الوصول الی یعلم الاصول، تهذیب الوصول الی علم الاصول، نهایه الوصول الی علم الاصول، نه الوصول الی علم الاصول، منتهی الوصول الی علمی الکلام و الاصول.ج - آثار کلامی و اعتقادیمنهاج الیقین ، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، نظم البراهین فی اصول الدین، معارج الفهم، الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده، کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، مقصد الواصلین، تسلیک النفس الی حظیره القدس، نهج المسترشدین، مناهج الهدآیه و معارج الدرآیه، منهاج الکرامه، نهایه المرام، نهج الحق و کشف الصدق، الالفین، باب حادی عشر، اربعون مساله، رساله فی خلق الاعمال، استقصا النظر، الخلاصه، رساله السعدیه، رساله واجب الاعتقاد، اثبات الرجعه، الایمان، رساله فی جواب سئوالین، کشف الیقین فی فضائل امیر المومنین علیه‌السلام، جواهر المطاب، التناسب بین الاشعریه و فرق السوفسطائیه المبحاث السنیه و المعارضات النصریه، مرثیه الحسین علیه‌السلام.د - آثار حدیثیاستقصا الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحاسن، نهج الوضاح فی الاحادیث الصحاح، جامع الاخبار، شرح الکلمات الخمس لامیرالمومنین علیه‌السلام، مختصر شرح نهج البلاغه، شرح حدیث قدسی.ه ‍- آثار رجالیخلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، کشف المقال فی معرفه الرجال، ایضاح الاشتباه.و - آثار تفسیرینهج الایمان فی تفسیر القرآن، القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه .ز - آثار فلسفی و منطقیالقواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه، کاشف الاستار، الدر المکنون، المقامات، حل المشکلات، ایضاح التلبیس، الجوهر النضید، ایضاح المقاصد، نهج العرفان، کشف الخفا من کتاب الشفا، مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق، المحاکمات بین شراح الاشارت، ایضاح المعضلات من شرح الاشارات، نور المشرق فی علم المنطق، الاشارات الی معانی الاشارات، بسط الاشارت، تحریر الابحاث فی معرفه العلوم الثلاثه، تحصیل الملخص، التعلیم التام، شرح القانون، شرح حکمة الاشراق، القواعد الجلیه.ح - آثار درباره دعاالادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره، منهاج الصلاح فی اختصار المصباح.ط - آثار ادبیکشف المکنون من کتاب القانون، بسط الکافیه، المقاصد الوافیه بفوائد القانون و الکافیه، المطالب العلیه، لب الحمکه، و اشعار در موضوعات مختلف و قصیده‌ای بلند درباره دانش و مال.ی - دیگر آثارآداب البحث، جوابات المسائل المهنائیه الاولی، جوابات المسائل المهنائیه الثانیه، جواب السوال عن حکمه النسخ، اجازه نقل حدیث به بنی زهره حلبی، لاجازه نقل حدیث به قطب الدین رازی در ورامین، اجازه نقل حدیث به مولا تاج الدین رازی در سلطانیه، دو جازه نقل حدیث به سید مهنا بن سنان مدنی در حله، اجازات متعدد به شاگردان و دیگر فقها، وصیتنامه، الغریه، مسائل سید علاالدین.وفات‏ علامه حلیسخن درباره آیت‌الله و علامه حلی تمام ناشدنی است اما با ذکر وفاتش یادداشت را خاتمه می‌دهیم. ایشان پس از عمری تلاش و کوشش در راه احیای شریعت، در بیست و یکم محرم 726 هجری وفات یافت.آرامگاهش در نجف اشرف و در بارگاه ملکوتی مولایش امیرالمؤمنین علی علیه‌‏السلام قرار دارد.http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=10871:%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%D8%B9-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F&Itemid=31
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۹
دکتر محمدامین تقوی
هذه هی الرسالة التی کتبها جمال عبد الناصر خطابا لجمیع مسلمی العالَم و یدعوهم إلی الوحدة تحت لواء الإسلام فی عهد ولایته بمصر.نص الرسالة فی«ادامه مطالب» [url=http://upela.ir/][img]http://upela.ir/uploads/thumbs/13573976921.jpg[/img][/url] [url=http://upela.ir/][img]http://upela.ir/uploads/thumbs/13573976922.jpg[/img][/url] [url=http://upela.ir/][img]http://upela.ir/uploads/thumbs/13573976923.jpg[/img][/url] [url=http://upela.ir/][img]http://upela.ir/uploads/thumbs/13573976924.jpg[/img][/url] http://www.bahethcenter.net/essaydetails.php?eid=249&cid=49
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۱ ، ۱۴:۵۱
دکتر محمدامین تقوی
عربها معمولا از نام میلادی و رومی با هم استفاده می کنند مثال: "ارید ان اسافر الی طهران فی الخامس من تموز / یولیو " یعنی تموز معادل جولای "انتصرت الثورة الإسلامیة فی ایران فی فبرایر / شباط عام 1979م" یعنی فوریه معادل شباط طبعا نامهای آرامی بیش از نامهای انگلیسی با فرهنگ و تاریخ عرب ارتباط و قرابت دارد ؛ بگونه ای که نام هایی مانند تموز ، نیسان ، آذار و ... بیش از هزار سال است که برای آنها آشناست حال آنکه نامهای انگلیسی میلادی چنین سابقه ای در جوامع عربی ندارد. ماههای میلادی و معادل آرامی(رومی) آنها ترتیب نام لاتین تلفظ فارسی تلفظ عربی معادل آرامی (رومی) آغازش مصادف است با 1 January ژانویه ینایر کانون الثانی 12 دی 2 February فوریه فبرایر شُباط 13 بهمن 3 March مارس مارس ، مارت آذار 11 اسفند 4 April آوریل آبریل نیسان 13 فروردین 5 May مه مایو، مایس أیّار،آیار 12 اردیبهشت 6 June ژوئن یونیو، یونیة حَزیران 12 خرداد 7 July جولای ، ژوئیه یولیو تمّوز 11 تیر 8 August آگوست ، اوت آغُسطُس ،اغسطس آب 11 مرداد 9 September سپتامبر سبتمبر أیلول 11 شهریور 10 October اکتبر اکتوبر تشرین الأول 10 مهر 11 November نوامبر نوفمبر تشرین الثانی 11 آبان 12 December دسامبر دیسمبر کانون الأول 11 آذر http://arabicforall.forummotion.com/t542-topic
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۱ ، ۱۴:۲۲
دکتر محمدامین تقوی